راه روشن

خوش‏تر آن باشد که سر دلبران .... گفته آید در حدیث دیگران

خوش‏تر آن باشد که سر دلبران .... گفته آید در حدیث دیگران

راه روشن

امروز آشکارترین و روشنترین حقایق اسلامى به وسیله بخشى از مدعیان اسلام در کشورهاى اسلامى نادیده گرفته میشود.امروز همان روزى است که شعارها یکسان است، اما جهت گیریها به شدت مغایر یکدیگر امروز شرایطى مشابه شرایط حکومت دوران امیر المؤمنین(ع)است.پس روزگار نهج البلاغه است.امروز میشود از دیدگاه دقیق و نافذ امیرالمؤمنین(ع) به واقعیتهاى جهان و جامعه نگاه کرد و بسیارى از حقایق را دید و شناخت و علاج دردها را پیدا کرد.
همین است که به نظر ما امروز از همیشه به نهج البلاغه محتاج‏تریم.

طبقه بندی موضوعی

۱۲ مطلب در فروردين ۱۳۹۲ ثبت شده است

سخنی از آِینده

و این روزگارى است که جز مؤمن بى نام و نشان از آن رهایى نیابد: در میان مردم است او را نشناسند، و در میان جمعیّت که نباشد کسى سراغ او را نگیرد، آنها چراغ‏ هاى هدایت، و نشانه‏ هاى رستگاری اند، نه فتنه انگیزند و اهل فساد، و نه سخنان دیگران و زشتى این و آن را به مردم رسانند،

خدا درهاى رحمت را به روى آنان باز کرده و سختى عذاب خویش را از آنان گرفته است. اى مردم بزودى زمانى بر شما خواهد رسید که اسلام چونان ظرف واژگون شده، آنچه در آن است ریخته مى ‏شود.

اى مردم خداوند به شما ظلم نخواهد کرد و از این جهت تأمین داده است اما هرگز شما را ایمن نساخت که آزمایش نفرماید، که این سخن از آن ذات برتر است که فرمود: (در جریان نوح، نشانه‏ هایى است و ما مردم را مى‏ آزماییم.)

خطبه103

روش برخورد با دنیا

اى مردم به دنیا چونان زاهدان روى گردان از آن، بنگرید. به خدا سوگند، دنیا به زودى ساکنان خود را از میان مى‏ برد و رفاه زدگان ایمن را به درد مى ‏آورد آنچه از دست رفت و پشت کرد هیچ گاه بر نمى‏ گردد، و آینده به روشنى معلوم نیست تا در انتظارش باشند،

شادى و سرور دنیا با غم و اندوه آمیخته، و توانایى انسان به ضعف و سستى مى‏ گراید. زیبایى ‏ها و شگفتى‏ هاى دنیا شما را مغرور نسازد، زیرا زمان کوتاهى دوام ندارد.

خدا بیامرزد کسى را که بدرستى فکر کند، و پند گیرد، و آگاهى یابد، و بینا شود  پس به زودى خواهید دانست که آنچه از دنیا وجود داشت از آن چیزى نمانده، و آنچه از آخرت است جاویدان خواهد ماند، هر چیز که به شمارش آید پایان پذیرد، و هر چه انتظارش را مى ‏کشیدید خواهد آمد، و آنچه آمدنى است نزدیک باشد.

خطبه 103

ارزش عالم و بى ارزشى جاهل

دانا کسى است که قدر خود را بشناسد، و در نادانى انسان این بس که ارزش خویش نداند. دشمن روى‏ ترین افراد نزد خدا کسى است که خدا او را به حال خود واگذاشته تا از راه راست منحرف گردد، و بدون راهنما برود، اگر به محصولات دنیا دعوت شود تا مرز جان تلاش کند اما چون به آخرت و نعمت هاى گوناگونش دعوت شود، سستى ورزد، گویا آنچه براى آن کار مى ‏کند بر او واجب و آنچه نسبت به آن کوتاهى و تنبلى مى ‏کند، از او نخواسته‏ اند.

خطبه103

سیاست اقتصادى

به خدا سوگند، بیت المال تاراج شده را هر کجا که بیابم به صاحبان اصلى آن باز مى ‏گردانم،

گر چه با آن ازدواج کرده، یا کنیزانى خریده باشند، زیرا در عدالت گشایش براى عموم است،

و آن کس که عدالت بر او گران آید، تحمّل ستم براى او سخت‏تر است.

خطبه 15

تولد و مرگ

یا این انسانى که خداوند او را در ظلمات رحم‏هاى مادران، و غلاف هاى پوشاننده بوجود آورد،نطفه ‏اى در حال افزایش و متراکم از ذرات، علقه ‏اى پوشیده، جنین در رحم،شیرخوار،کودک،جوان، سپس براى او قلبى حافظ، و زبانى ‏گویا، و چشمى بیننده داد، تا از روى تجربه و عبرت بفهمد، و با جلوگیرى ‏خویشتن از معصیت،از ارتکاب آن خوددارى نماید، تا آنگاه که بحد اعتدال‏ خود رسید، و پیکرش راست ‏شد، استکبار وجودش را احاطه نمود و از مسیر حق رمیدن گرفت، و بى پروا به خبط و خطا افتاد،کوشش و حرکات مشقت ‏باربراى دنیایش صرف کرد،براى تحصیل لذایذ عیش و طربش با تفکر خام‏ درباره نیازهایش، [این غافل مست ‏براى زندگى خود]مصیبتى را احتمال‏ نمیدهد و محاسبه نمیکند، و هیچ ترسى او را به خشوع وادار نمیسازد، [بااین غفلت تباه کنند]در فتنه و لغزش فریبنده خود دیده از این جهان بر بست...

خداشناسی

سرآغاز دین معرفت او است،و کمال معرفتش تصدیق ذات او،و کمال تصدیق ‏ذاتش توحید و شهادت بر یگانگى او است

و کمال توحید و شهادت بر یگانگیش اخلاص‏است،و کمال اخلاصش آن است که وى را از صفات ممکنات پیراسته دارند،

چه اینکه‏ هر صفتى گواهى مى‏دهد که غیر از صفت موصوف است و هر موصوفى شهادت مى‏دهد که‏غیر از صفت است، آنکس که خداى را(به صفات ممکنات)توصیف کند وى را به چیزى‏مقرون دانسته

و آن کس که وى را مقرون به چیزى قرار دهد،تعدد در ذات او قائل شده،و هر کس تعدد در ذات او قائل شود،اجزائى براى او تصور کرده،و هر کس اجزائى براى‏ او قائل شود وى را نشناخته است.

و کسى که او را نشناسد،به سوى او اشاره مى‏کند،و هر کس به سویش اشاره کند،برایش حدى تعیین کرده،و آن که او را محدود بداند،وى را به شمارش آورده،

و آن کس‏که بگوید خدا در کجا است؟ وى را در ضمن چیزى تصور کرده،و هر کس بپرسد بر روى‏چه قرار دارد؟ جائى را از او خالى دانسته همواره بوده است و از چیزى به وجود نیامده،

و وجودى است که سابقه عدم براى او نیست،با همه چیز هست اما نه اینکه قرین آن باشد،و مغایر با همه چیز است، اما نه اینکه از آن بیگانه و جدا باشد

انجام دهنده است،اما نه به آن معنى که حرکات و ابزارى داشته باشد،بینا است‏حتى در آن زمانى که موجودقابل رؤیتى وجود نداشت،تنها است زیرا کسى وجود نداشته تا به او انس گیرد،و از فقدانش‏ترسان و ناراحت‏شود. 

ضرورت حکومت

ضرورت حکومت سخن حقّى است، که از آن اراده باطل شد آرى درست است فرمانى جز فرمان خدا نیست، ولى اینها مى‏ گویند زمامدارى جز براى خدا نیست

در حالى که مردم به زمامدارى نیک یا بد، نیازمندند، تا مؤمنان در سایه حکومت، به کار خود مشغول و کافران هم بهرمند شوند

 و مردم در استقرار حکومت، زندگى کنند، به وسیله حکومت بیت المال جمع آورى مى‏ گردد و به کمک آن با دشمنان مى‏ توان مبارزه کرد.  جادّه‏ ها أمن و امان، و حقّ ضعیفان از نیرومندان گرفته مى‏ شود، نیکوکاران در رفاه و از دست بدکاران، در امان مى‏ باشند.

امّا در حکومت پاکان، پرهیزکار به خوبى انجام وظیفه مى‏ کند ولى در حکومت بدکاران، ناپاک از آن بهرمند مى‏ شود تا مدّتش سر آید و مرگ فرا رسد.

خطبه40

آفرینش انسان

 سپس خداوند مقدارى خاک از قسمتهاى سخت و نرم زمین،و خاکهاى مستعد،شیرین‏و شوره زار آن گرد آورد و آب بر آن افزود تا گلى خالص و آماده شد،و با رطوبت آن رابهم آمیخت تا به صورت موجودى چسبناک درآمد و از آن صورتى داراى اعضاء و جوارح‏پیوستگیها،و گسستگیها آفرید

آن را جامد کرد تا محکم شود و صاف و محکم و خشک ساخت ‏تا وقتى معلوم و سرانجامى معین.و آنگاه از روح خود در او دمید،پس به صورت انسانى‏ داراى نیروى عقل که وى را به تکاپو مى‏اندازد در آمد،و داراى افکارى که به وسیله آن درموجودات تصرف نماید.

به او جوارحى بخشید که به خدمتش پردازد و ابزارى عنایت کرد که ‏وى را به حرکت آورد،نیروى اندیشه،به او بخشید که حق را از باطل بشناسد،و همچنین ‏ذائقه،شامه و وسیله تشخیص رنگها و اجناس مختلف در اختیار او قرار داد،او را معجونى از رنگهاى گوناگون و مواد موافق و نیروهاى متضاد و اخلاط مختلف:حرارت،برودت،رطوبت،و یبوست و ناراحتى و شادمانى ساخت.

سپس خداوند از فرشتگان خواست که ودیعه‏الهى و عمل به پیمانى را که با او داشتند،در مورد سجود در برابر آدم و خضوع به عنوان‏ بزرگداشت او،اداء نمایند آنجا که فرموده است:«براى آدم سجده کنید!پس آنها همه سجده کردند،مگر ابلیس!»(بقره-34.)

و همدستانش که کبر و نخوت آنان را فرا گرفت،و شقاوت و بدبختى بر آنان غلبه ‏نمود،به آفرینش خود از آتش افتخار نمودند،و به خلقت آدم از گل و خاک توهین کردند،پس خداوند براى اینکه آزمایشش کامل شود،و وعده‏اى که به وى داده منجز گردد،به او مهلت ‏عطا کرد و فرمود:«تا روز معلوم مهلت داده شدى‏»(حجر-38 )


سهم هرکسی به او خواهد رسید

پس از ستایش پروردگار، بدانید که تقدیرهاى الهى چون قطرات باران از آسمان به سوى انسانها فرود مى‏ آید، و بهره هر کسى، کم یا زیاد به او مى‏ رسد پس اگر یکى از شما براى برادر خود، برترى در مال و همسر و نیروى بدنى مشاهده کند، مبادا فریب خورد و حسادت کند.

هم چنین مسلمانى که از خیانت پاک است انتظار دارد و یکى از دو خوبى نصیب او گردد: یا دعوت حق را لبیک گفته عمر او پایان پذیرد «که آنچه در نزد خداست براى او بهتر است»، و یا خداوند روزى فراوان به او دهد و صاحب همسر و فرزند و ثروت گردد، و هم چنان دین و شخصیّت خود را نگاه ‏دارد.

همانا ثروت و فرزندان، محصول دنیا و فانى شدنى، و عمل صالح زراعت آخرت است، گر چه گاهى خداوند، هر دوى آن را به ملّت‏هایى خواهد بخشید. از خدا در آن چه اعلام خطر کرده است بر حذر باشید از خدا آنگونه بترسید که نیازى به عذر خواهى نداشته باشید .

عمل نیک انجام دهید بدون آن که به ریا و خود نمایى مبتلا شوید، زیرا هر کس، کارى براى غیر خدا انجام دهد، خدا او را به همان غیر واگذارد. از خدا، درجات شهیدان، و زندگى سعادتمندان، و هم نشینى با پیامبران را درخواست مى ‏کنیم.

اى مردم، انسان هر مقدار که ثروتمند باشد، باز از خویشاوندان خود بى نیاز نیست که از او با زبان و دست دفاع کنند. خویشاوندان انسان، بزرگ‏ترین گروهى هستند که از او حمایت مى ‏کنند و اضطراب و ناراحتى او را مى‏ زدایند، و در هنگام مصیبت‏ها نسبت به او، پر عاطفه‏ترین مردم مى‏ باشند.

نام نیکى که خدا از شخصى در میان مردم رواج دهد بهتر از میراثى است که دیگرى بردارد. (قسمت دیگرى از همین خطبه) آگاه باشید، مبادا از بستگان تهیدست خود رو برگردانید،و از آنان چیزى را دریغ دارید، که نگاه داشتن مال دنیا، زیادى نیاورد و از بین رفتنش کمبودى ایجاد نکند. آن کس که دست دهنده خود را از بستگانش باز دارد، تنها یک دست را از آنها گرفته امّا دست‏هاى فراوانى را از خویش دور کرده است، و کسى که پر و بال محبّت را بگستراند، دوستى خویشاوندانش تداوم خواهد داشت.

خطبه23

نکوهش دنیا

چه بگویم درباره سرایى ، که آغازش رنج است و پایانش زوال و فنا

حلالش را حساب است و حرامش را عقاب .

هر که در آن بى نیاز شود در فتنه و بلا افتد و هر که نیازمند بود غمگین شود.

هر که براى به چنگ آوردنش تلاش کند، بدان دست نیابد و آنکه از تلاش باز ایستد، دنیا خود به او روى نهد.

هر که به چشم عبرت در آن نگرد، دیده بصیرتش روشن گردد و هر که به دیده تمنا در آن بیند، دیدگانش را کور گرداند.

خطبه82  


چو تو سالار دین و علم گشتی

شود دنیــا رهی پیش تو ناچــار