پرهیز از رشوه
عبد العلی | چهارشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۲۵ ق.ظ |
۱ نظر
شب هنگام کسى به دیدار ما آمد و ظرفى سر پوشیده پر از حلوا داشت، معجونى
در آن ظرف بود چنان از آن متنفّر شدم که گویا آن را با آب دهان مار سمّى،
یا قى کرده آن مخلوط کردند به او گفتم: هدیه است یا زکات یا صدقه که این دو
بر ما اهل بیت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم حرام است. گفت: نه، نه
زکات است نه صدقه، بلکه هدیه است. گفتم: زنان بچّه مرده بر تو بگریند، آیا
از راه دین وارد شدى که مرا بفریبى یا عقلت آشفته شده یا جن زده شدى یا
هذیان مى گویى به خدا سوگند، اگر هفت اقلیم را با آنچه در زیر آسمانهاست
به من دهند تا خدا را نافرمانى کنم که پوست جوى را از مورچه اى ناروا
بگیرم، چنین نخواهم کرد و همانا این دنیاى آلوده شما نزد من از برگ جویده
شده ملخ پست تر است على را با نعمتهاى فنا پذیر، و لذّتهاى ناپایدار چه
کار ، به خدا پناه مى بریم از خفتن عقل، و زشتى لغزشها، و از او یارى مى
جوییم.
خطبه 224
خطبه 224
- ۹۳/۰۵/۲۹
سلام بانو( زنداداش!)
خیلی وقت بود نیومده بودم وبلاگتون
خدایا! امانمان بدار از لغزش ها
آمین
دعامون کنید
یا علی